Web Analytics Made Easy - Statcounter

روز موعود رسید. حیاط حوزه هنری را که نگاه می‌کردی، برق خوشحالی چشم‌ها چشمت را می‌گرفت. شوق و هیجان، مثل جلوه‌های ویژه صورت نورانی روزه‌دارها، از نگاه‌ها و لبخند‌ها می‌پاشید توی فضا. جمعی گرم سلام و علیک، عده‌ای مشغول مصاحبه، چند نفر در حال قدم زدن و رصد کردن، من هم که روی ابر‌ها سیر می‌کردم، کلوزآپ می‌گرفتم از لحظه‌ها.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

بیشتربخوانید

شاعران در محضر رهبر انقلاب چه اشعاری را خواندند؟+ متن اشعار

وارد بیت شدیم و هنوز باورم نبود. تا اینکه همهمه‌ای شد و دیدم که حضرت آقا وارد شدند. پلک‌هایم شاتر دوربین شده بود. تند و تند روی هم می‌آمد و فریم به فریم ثبت می‌کرد. لبخند آقا، دست بلند کردنش، نگاه محبت آمیزش، به اسم صدا کردنش، اسم بابا را هم مطابق معمول شنیدم از لب‌هایشان و ذوق کردم.

همهمه که خوابید چند نفری از بین صف‌ها بلند شدند و شعر خواندند. بدون برنامه و دلی. بابا یک دو بیتی ترکی خواندند و کیف کردم و زیر لب گفتم عمرت بلند باد.

از جمع خانوم‌ها هم یکی دو نفری بلند شدند و شعری خواندند. لطف خاص آقا شامل همه می‌شد و به‌به و آفرین صله می‌گرفتند شاعر‌ها از ایشان. دلتان نخواهد نماز خواندیم پشت سر پدر امت و چه نمازی... سر سفره‌ی ایشان افطار کردیم و چه افطاری...

موقع شعرخوانی که شد مضطرب بودم. شعر‌های خوبی شنیدیم. عاشقانه‌ها به نسبت کم بود و منی که بنا بود عاشقانه بخوانم داشتم غریبی می‌کردم. اسمم را که صدا زدند نگاه آقا چرخید سمت من، قلبم می‌گفت بگذار جای تو من بلند بلند بتپم! چشمم می‌گفت بگذار محبت و ارادتت را اشک کنم، دستم می‌گفت بگذار پس‌لرزه‌های شوقت را نشان بدهم، زبانم گفت حضرت آقا سلام...

بعضی خوشی‌ها بدون رفیق و عزیز نصفه نیمه است... سلام رسان‌همه‌تان بودم محضر مهربانترین رهبر ادیب دنیا... نفهمیدم چطور خواندم و چطور تمام شد، فقط یکهو صدای آقا توی گوشم پیچید که با مهر خطاب به بابا گفتند «الولد سرّ ابیه» بابا به احترام ایستاد و دست ادب به سینه گذاشت، نفس عمیقی کشیدم، تأیید‌های آقا و نگاه مهربان بابا و آفرین‌های دور و نزدیک را قاب کردم.  فریم‌های آن دیدار تا ابد در قلبم می‌ماند. حالا به امید روزی که آنجا شعر آئینی بخوانم قلم می‌زنم. دعای خیرتان را دریغ نکنید.

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

حس خاصی در شعر خواندنش دارد، مانند همه زنان سرزمینم با حجب و حیا و با مطانت البته با کمی استرس که در صدایش موج می‌زند، هیجان زده است، شعرش را آغاز می‌کند، البته آغازی که با شعر پدر الهام می‌گیرد و به قول خودش آبرو می‌بخشد به شعرش با شعری از پدر.

عیسی اگر در آخر عمرش به عرش رفت

قنداقه حسین شرف عرش اعظم است

صد مرده زنده می‌شود از ذکر یا حسین

ارباب ما معلم عیسی بن مریم است

شعرش را با متانت مثال‌زدنی آغاز می‌کند، آغازی که ما را به یاد شعر‌ها و رباعی‌های حاج، ولی الله کلامی در روز‌های محرم می‌اندازد، آنجا که می‌گوید «یل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینی پرچمی».

با جانِ شمع هوهوی طوفان چه می‌کند؟ 
با تخته‌پاره سیل خروشان چه می‌کند؟ 

از حال من سراغ گرفتی، بیا ببین
با خاک مرده باد غزلخوان چه می‌کند؟ 

گفتی میان آتش عشقم چه می‌کنی؟ 
گفتم خلیل بین گلستان چه می‌کند؟ 

شوق وصال کشته مرا، بیم هجر هم
جایی که خیر این نرسد، آن چه می‌کند؟ 

من قطره قطره اشک شدم در فراق تو 
با تو صدای چک چک باران چه می‌کند؟ 

در خواب دیدمت به مزار من آمدی 
در حیرتم که در تن من جان چه می‌کند

رباب کلامی متولد ۱۳۶۲ زنجان است، هر چند این روز‌ها در تهران گذران زندگی می‌کند، فرزند دوم استاد «ولی الله کلامی» استاد بلامنازع شعر و ادب و به ویژه مدح اهل بیت است و همچون پدر ارادتی که به این خاندان دارد.

می‌گوید از بچگی خرده استعدادی داشتم، شعر می‌خواندم و گه گاهی هم می‌سرودم، ولی جرات نداشتم به پدر نشان دهم، شعر من کجا و شعر استاد کجا شعر‌های من کجا و پدر کجا همین دلیلی بود تا نتوانم شعرهایم را به پدر عرضه کنم.

می‌گوید؛ در دوران دبیرستان هم چند بیتی شعر گفتم، تا اینکه رسید به بعد از فارغ‌التحصصیلی و از ۸ سال پیش من که کم کم شعرم را آغاز کردم و در کلاس‌های حوزه هنری شرکت کردم و بعد در محافل خودمانی و کوچک هم شعر می‌گفتم.

در جلسات استاد اسفندقه در دانشگاه تهران شرکت می‌کردم و از محضر و جلسات اساتیدی، چون بیابانکی، داودی، حبیبی در حوزه هنری هم سود می‌بردم و در انجمن‌ها هم شعر می‌سرودم، در محافل شعری هم حضور پیدا می‌کردم.

تواضع و فروتنی خاصی دارد می‌گوید؛ البته استاد اصلی من پدر بود، شعرهایشان را می‌خواندم و روم نمی‌شد شعرهایم را به ایشان عرضه کنم، به عنوان شاعر پیش پدر نمی‌توانسم حرفی از شعر بزنم. هر از گاهی دل به دریا می‌زدم و شعرم را به ایشان نشان می‌دادم و پدر نیز همیشه با صعه صدر و حوصله شعرهایم را می‌خواند و نظرش را می‌داد.

به عنوان شاعر هیچگاه در محضر پدر قد علم نمی‌کردم، ولی از محضرشان استفاده‌ها می‌بردم، هر از گاهی پدر شعرهایم را می‌دید و می‌خواند و نظرش را می‌داد. یکی از استرس‌هایم پس از دعوت به بیت رهبری هم این بود که شاید برای نخستین بار در محضر پدر هم سروده‌هایم را می‌خواندم. چون هر وقت از جایی برای شعرخوانی دعوت می‌شدم وقتی متوجه می‌شدم پدر هم حضور دارد دعوتشان را رد می‌کردم و در آن محفل حاضر نمی‌شدم. ولی بیت رهبری را نمی‌شد، رد کرد.

البته در ایام کرونا دیدار‌های حضور کنسل شد و یک برنامه زنده تلویزیونی بود به نام «دیدار ماه» که آنجا هم شعر خواندم، ولی دیدار چهره به چهره چیز دیگری است و حال و حس خاص خودش را دارد.

می‌گوید؛ هنوز نتوانسته‌ام کتابی را منتشر کنم، چون سختگیرم و دلم می‌خواهد شعرهایم به پختگی کامل برسد بعد اقدام به انتشار کتاب کنم، البته مجموعه شعرهایم را جمع کرده‌ام و تصمیم دارم بعد از ویرایش به یکی از ناشران نشان بدهم ببینم چه می‌شود.

شغل خاصی ندارم، کارم خانه‌داری است و البته در کنار آن کار‌های متفرقه در حوزه شعر را هم انجام می‌دهم، از داوری اشعار و مسابقات شعر گرفته تا ... شاغل نیستم.

برای یک مجمعه شعر که برای سردار سلیمانی بود از من شعر خواستند و من هم توفیق داشتم برای ایشان شعر بگویم و هر سال هم یک شعر جدید به آن اضافه می‌کنم.

در مورد نحوه شنیدن خبر شهادت سردار دل‌ها کی‌گوید؛ ایام فاطمیه در منزل پدر همیشه مراسم داریم و ما هم رفته بودیم، همان روز حادثه صبح که از خواب بیدار شدم، وقتی دیدم همسرم چشم به شبکه خبر دارد، متوجه شهادت سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی شدم، خیلی دلم گرفت.

برایم ناباورانه بود، هرگز باور نمی‌کنم که سردار شهید شده باشد، با شهادت سردار یک آتشی در دل‌ها شعله‌ور شد که فکر نمی‌کنم حالا حالا‌ها سرد شود و سرد هم نخواهد شد.

باور نمی‌کردم روزی برای شهادت سردار سلیمانی هم شعر بگویم، ولی ... صدایش پشت خط تلفن به لرزه می‌افتد و برای لحظاتی ساکت می‌شود دلش برای حاج قاسم می‌گیرد و چشمش خیس. برای لحظاتی ساکت می‌شوم...

مپرس داغ پدر سرد می‌شود یا نه 
که مرگ قصه‌ی مرداب هاست، دریا نه

که در مصاف نشان داده است این دریا
دل مواجهه دارد، سر مدارا نه

که نقل داغ پدرکشتگی‌ست قصه‌ی ما
زمان زمان تلافی‌ست نه، تماشا نه

ستاره‌ای که خطر می‌هراسد از نامش 
به وقت حادثه می‌ترسد از خطرها؟ نه 

بگو عقب بنشینند قوم ترسو‌ها
که جنگ کار شما نیست بی‌جنم‌ها! نه

نگاه کوته شب‌تاب‌ها چه می‌فهمد 
که شوق شیوه‌ی پروانه‌هاست، پروا نه

قرار آخر سردار‌ها سرِ دار است
کسی ندیده که باشند اهل حاشا، نه

میان ما و شهیدانمان قراری بود
نشسته‌ایم به پای قرار، از پا نه

به خون به دفتر تاریخ ثبت خواهد شد
علی غریب شد، اما دوباره تنها نه

هنوز موج غمش سر به سینه می‌کوبد
مپرس داغ پدر سرد می‌شود یا نه

می‌گوید دیدار آقا را که نمی‌شود تعریف کرد، برای اولین بار بود که در این فضا قرار می‌گرفتم، تا چند ساعت قبل نمی‌دانستم من هم جزو کسانی هستم که به بیت رهبری می‌روم، از من هم شعر خواسته بودند و من هم شعر داده بودم، ولی اصلا فکرش را هم نمی‌کردم من هم دیدار آقا را تجربه کنم!

خیلی نا باورانه بود، وقتی خبر دادند هیجان زده بودم، خوشحال شدم، چند رکعتی که پشت سر ایشان نماز خواندم به یاد ماندنی بود و نان و نمکی که در محضر ایشان خوردم برایم اطعام بهشتی بود.

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: شعر خوانی رهبر انقلاب شهادت سردار هم شعر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۱۰۳۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

از هند تا ایران؛ استقبال شاعران از غزل رهبر انقلاب

نشست ادبی «عصا بیفکن»؛ در استقبال جمعی از شاعران کشورهای ایران، افغانستان و هندوستان از غزل رهبر معظم انقلاب برگزار شد. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست ادبی «عصا بیفکن»؛ در استقبال جمعی از شاعران  و اهالی اندیشه کشورهای ایران، افغانستان و هندوستان از غزل رهبر معظم انقلاب با مطلع «عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز» با مدیریت علی رضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار شب گذشته، 7 اردیبهشت‌ماه، برگزار شد.

سید مسعود علوی‌تبار، شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی، گفت:  شعر و ادب پارسی به عنوان دومین زبان جهان اسلام و زبان کشورهای حوزه ایران فرهنگی به مثابه یک مؤلفه تأثیرگذار، نمایانگر بخش عظیمی از هویت ما ایرانیان و فرهنگ و تمدن ایرانی‌اسلامی ماست که در تمام جنبه های این فرهنگ و تمدن عظیم نقشی مؤثر و پررنگ دارد.

این شاعر به کارکرد اجتماعی و سیاسی شعر در جامعه ایران اشاره و اضافه کرد: همراهی و همنشینی شعر و ادب پارسی با جنبه‌های مختلف فرهنگ ایرانیان به گونه‌ای است که وقتی عملیات پیچیده و بی‌سابقه‌ای مانند عملیات نظامی «وعده صادق» بر ضد ائتلاف جهانی استکبار به رهبری امریکا و رژیم کودک کش صهیونیستی در شرف وقوع است، فضای جلسات تصمیم‌گیری نظامی ایرانیان معطر به بیت «تو راست معجزه در کف زساحران مهراس/ عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز» از نفس‌های مبارک فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی ایران می‌شود.

به گفته وی؛ این آمیختگی و امتزاج نشان دهنده جایگاه ممتاز فرهنگ و تمدن ایران اسلامی در تمامی ابعاد هویتی خویش است. 

در ادامه حجت‌السلام و المسلمین سید سلمان عابدی، شاعر پارسی‌زبان و مترجم از علی‌پور هندوستان گفت: مردم جنوب هند، بالاخص مردم علی پور حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای  را نه تنها بسیار دوست می دارند؛ بلکه به ایشان به خاطر زندگی با روحیه، تلاش خستگی‌ناپذیرشان برای عزت اسلام و مسلمین و اعتلای فرهنگ انقلاب بسیار عشق می‌ورزند. 

استقبال هنرمندان از غزل رهبر معظم انقلاب

وی تصربح کرد: هیچ مجلس مذهبی مانند مجالس عزای امام حسین(ع) و هیچ خطبه نماز جمعه‌ای در علی‌پور نیست که در آن نام مبارک حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برده نشود.

در این برنامه که با بداهه‌نویسی مسعود ربانی از خوشنویسان کشورمان همراه بود شاعرانی مانند علیرضا قزوه، امیر عاملی، رضا اسماعیلی، سید عبدالله حسینی، کمیل کاشانی، احمد رفیعی وردنجانی، محمد علی یوسفی، ابراهیم میر، محمود یوسفی، سید حکیم بینش، نغمه مستشار نظامی، فاطمه عارف‌نژاد، سیده کبری حسینی بلخی، ام‌اللبنین بهرامی، زهره یوسفی، فاطمه ناظری، و صبا فیروزی حضور داشتند. برخی از اشعار ارائه شده در برنامه را می‌توانید در ادامه بخوانید:

علیرضا قزوه

گرت هوای ولا باشد از بلا مگریز
همیشه محو بلا باش از ابتلا مگریز

چو ماه چنگ بزن بر سیاه پرده شب
از این شب، این شب لبریز ماجرا مگریز

عصای معجزه‌ات را بکوب بر سر سحر
ز ناخدا مهراس و ز بی‌خدا مگریز

چو گردباد بگرد و سماع طوفان کن
چو بیدهای پریشان ز بادها مگریز

به روز حادثه از صوفیان غازی شو
بیا و مرد قدر باش از قضا مگریز

چراغ خیمه چو خاموش گشت باز مگرد
تو آمدی که بمانی ز کربلا مگریز

بیا و جوشن بی‌پشت بر تن خود پوش
ز خدعه های خوارج چو مرتضی مگریز

منافقان معاند تو را نظر نزنند
از این حضور گرامی به انزوا مگریز

نفیر گاو طلایی تو را نترساند
عذاب سامریان باش، از صدا مگریز

چراغ روشن امن یجیب را بفروز
اجابت است، اجابت، تو از دعا مگریز

عزیز هموطن من، عزیز هموطنم!
از این بهشت صمیمی به ناکجا مگریز

نه اژدهاست که کرم شب است اسرائیل
بر آر دستی و از این هزارپا مگریز

***

نغمه مستشار نظامی

در امتحان محبت، از ابتلا مگریز
غریبگی مکن ای دل از آشنا مگریز
درین طریقت از آیین اولیا مگریز
"دلا! ز معرکه‌ی محنت و بلا مگریز!

چو گردباد، به هم پیچ و چون صبا مگریز!"

مترس از شب طوفان و از خزان مهراس
علی‌ست یار تو از بدر و نهروان مهراس
ز آستین ید بیضا نما عیان، مهراس
"تو راست معجزه در کف، ز ساحران مهراس!

عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز!"

عصا فکندی و در دل نمانده صبر و قرار-
که جلوه گر شود اعجاز حیدر کرار
عنایتی کن و غم از دل جهان بردار
"تو موج غیرت و عزمی! ز بحر، بیم مدار!

حذر ز غرّش طوفان مکن! ز جا مگریز!"

شکوه طائر عرشی تو بال‌بسته مشو
مسافر سفر قاف باش و خسته مشو
ز ریسمان ولایت دمی گسسته مشو
"ز سست‌عهدی ایام، دل‌شکسته مشو!

نشانه باش چو پرچم! ز بادها مگریز!"

نشانه باش چو پرچم، در اهتزاز شکوه
سترگ و قله نشین همچو بیرقی بشکوه
 مباد ثانیه ای بر دلت رسد اندوه
"چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه!

به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز!"

شب است و "وعده ی صادق" عجب شب قدری
که وعده داده شد از جانب گرانقدری
تو در میان خبرهای خوب، در صدری
"تو از تبار دلیران خیبر و بدری

چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا! مگریز!"

به نام نامی یزدان صلا بزن چو امیر
به نام آل نبی عشق می شود تکثیر
ولایت علوی گشته است عالمگیر
"به نوشخند منافق، ز ره، کناره مگیر!

به زهرخند معاند، به انزوا مگریز"

مصاف آتش و عشق است، هم‌نوردی کن
"عماد" و "آرش" و "سجیل" شو نبردی کن
به راه خون شهیدان "شهاب‌‌‌"گردی کن*
"چو ره به قبله‌ی امن است، پایمردی کن!

خطا مکن! ز توهّم به ناکجا مگریز!"

دلا تو درّ خوشابی، درین صدف بنشین
امید، کشتی نوح است، لاتخف، بنشین
چنان کمان به مصاف عدو به کف بنشین
"چو تیر، راه هدف گیر و بر هدف بنشین!

ز کج‌روی به حذر باش و از خدا مگریز!"

دلا تو آینه‌ای جلوه‌گاه رحمان باش
به بزم زنده‌دلان، روح باش و ریحان باش
 چراغدار ره کاروان ایمان باش
"امین خلق و امانت‌گزار یزدان باش!

به صدق کوش و خطر کن! ز مدعا مگریز!"
***

فاطمه عارف‌نژاد

از ابتلا صف «قالوا بلی» چرا بگریزند؟
کجا سپاه «بلی‌گفته» از بلا بگریزند؟

به حرف بی‌خردان کی رها کنند هدف را؟
به اخم بی‌شرفان کی به انزوا بگریزند؟

عصا به دست برو سمت مار فتنه و جادو
که ساحران همه از بیم اژدها بگریزند

قسم به جاه سلیمانی‌ات که لشکر موران
به محض دیدن تو سوی ناکجا بگریزند

به وقت غرش طوفان نوح، طعمهٔ موجند
اگرچه قوم ستمگر به کوه‌ها بگریزند

بگو به دشمنِ بیچاره تا نیامده عباس
سوار اسب شده، بی سر و صدا بگریزند

که وقت معرکه و در دل چکاچک شمشیر
زمان نمی‌دهد آهنگ جنگ تا بگریزند

می‌آید از همه‌سو بانگ سرخ «أین تفرّون؟»
چطور می‌شود از انتقام ما بگریزند؟

***

سید مسعود علوی‌تبار

با یاد غم روی تو از غم نگریزیم
از معرکه محنت عالم نگریزیم

ما سوختگان دل به ره داغ تو دادیم
در راه تو از عالم و آدم نگریزیم

با داغ تو عهدی است که تا لحظه ی بهبود
از سوزش بی‌وقفه مرهم نگریزیم

گفتند دگر طاقت ما از همه طاق است
در قید وفاییم ز همدم نگریزیم

غمخانه دل دم به دم از عشق تو خون است
تا حشر دمادم ز تو یکدم نگریزیم

دانیم که هر تفرقه کار دگران است
در نقطه وحدت دگر از هم نگریزبم

از شش جهت ار بر سر ما تیغ ببارد
در صحنه بمانیم و چو رستم نگریزیم

***

سید سلمان عابدی(علی پور، جنوب هند)

دل تاب ندارد به خدا قصد ریا نیست
ای خامنه‌ای جز تو کسی رهبر ما نیست

تو مرجع تقلید و نماینده دینی
ای رهبر احرار کسی مثل شما نیست

امروز فقط خامنه ای عزت ما هست
کز هیبت او لرزه براندام جهانی ست

***

کمیل کاشانی

تو اهل صحبت عشقی از آشنا مگریز
بسان آینه از صیقل و جلا مگریز 

طبیب، نسخه صبر و امید پیچیده است
شفای توست همین دارو از دوا مگریز

بگیر در کف خود ذوالفقار غیرت و عزم
ز زخم تیغ حوادث چو مرتضی مگریز

اگر بلی به «الست بربکم» گفتی
بلا برای ولا هست از بلا مگریز 

بقا اگر طلبی در فناء فی الله است
صفای باطن اگر خواهی از وفا مگریز

هزار بار اگر رفته‌ای دوباره بیا
از آستان کریمانه خدا مگریز 

بر آستانه تسلیم سر فرود آور
قدر نوشته شده بر تو از قضا مگریز 

مسیر پر خطر و ساحل است ناپیدا
خداست چونکه در این ورطه ناخدا مگریز

***

محمد مهدی عبداللهی

همیشه اهل ولا باش، از بلا مگریز
بنوش جام بلا را از ابتلا مگریز

شهید باش و شهیدانه در دل میدان
به روز واقعه سرخ از قضا مگریز

عصاى معجزه بردار و در میانه ى نیل
بپیچ در دل طوفان از اژدها مگریز

چقدر علقمه امروز در مقابل توست؟!
علم به دوش بگیر و به انزوا مگریز  

صدای العطش کودکان غزه کنون
به گوش می‌رسد ای دوست، از صدا مگریز

به هوش باش امان نامه را امان ندهی
میان معرکه از بیم فتنه ها مگریز

بخوان که لشکر شیطان سقوط خواهد کرد
مبند دل به شیاطین به ناکجا مگریز

قسم به وعده ی صادق که قدس آزاد است
بیا و یکدم در اثبات مدعا مگریز

نماز در وسط صحن قدس شیرین است
در اقتداى شهیدان بزن صلا مگریز

ظفر از آنِ خداوند حىّ سبحان است
ز کدخدا مهراس از خدا خدا مگریز

چه خوب گفت امینِ قُلوبِ مَنْ والاه
"به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز"

یقین که خَیرُالعمل با ولایت عشق است 
از آستانه اولاد مرتضى مگریز

فرار کن به سوی کشتی نجات حسین
به روز حادثه از سمت کربلا مگریز

به پرچمى که بر آن حک شده ست نصرُالله
سوار مى رسد از راه، بى هوا مگریز

***

جواد اسلامی

بگو مرا است خدا و از این و آن مهراس
اگر جهان به تو پیچید، از جهان مهراس

اراده کن"مَعِیَ رَبیَّ سَیَهدین" را
بزن به بادیه و لاتخف بخوان،مهراس

"عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
تُراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس"

ز سست عهدی اصحاب زور و زر مشکن
که سامری‌ است فراوان در این میان، مهراس

اسیر رخوت قوم ‌‌"بنی‌بهانه‌" مشو
قدم به راه گذار و از امتحان مهراس

رجز بخوان و به حکم علی قدم بردار
به بدر و خیبر و صفین و نهروان مهراس

جهان به نام تو سوگند می‌خورد، برخیز
چنانکه رستم و آرش، بکش کمان، مهراس

***

ابراهیم میر

ای  هرم عطش  بر  دل دریای  سراب
قلاب ِ  سوال ِ  بر   لب ِ   نیل   جواب 

دریا   به  تلاطم  و  جهانی  در  خواب
موسی تو عصای خود  بیانداز  به  آب 

***

عمادالدین ربانی

حماسه‌ساز شو و سوی انزوا مگریز
تو پهلوان نبردی بزن صلا مگریز

خداست پشت و پناه تو از کسی مهراس
چه پشت‌گرمی خوبی‌ است از خدا مگریز

برو به جای زره جوشن کبیر بیار
بخوان به اسم خدا را و از دعا مگریز

نترس باش اگر مقتداست شیر خدا
میان معرکه از ترس گرگ‌ها مگریز

میار گردن کج در مصاف با کجرو
بایست پای حقیقت به ناکجا مگریز

چقدر حال فلسطین شبیه کرب و بلاست
حسین (ع) یکه و تنهاست از بلا مگریز

***

احمد رفیعی وردنجانی

لبخندهای دلنشینش آسمانی است
در هر نگاهش آسمانی مهربانی است

پیداست راه عشق از هر رهنمودش
هر واژه گفتار نابش یک نشانی است

حال حصیر زیر پای او گواه است
مثل علی(ع) دل کنده از دنیای فانی است 

در انتظار مهدی صاحب زمان است
همواره عطر گریه هایش جمکرانی است

با نور، برخوردِ حقیقت ناشناسان
یک روز باخاکستر و روزی زبانی است

ابلیس یک عمر است در نابودی نور
با این جماعت سخت در حال تبانی است

ناکام می ماند ولی در نقشه هایش
وقتی که دست دوست در یاری رسانی است

لب تر کند وقتی امام عشقبازان
کار تمام عاشقانش جانفشانی است

با هرچه دشمن خوست از عشقش شود کم
دل‌های ما یک لحظه هم از او جدا نیست

***

 سیده کبری حسینی بلخی(افغانستان)

امت ما را چه بیم از فتنه و شور  شر است
نوح ما را در دل طوفان هستی رهبر است

آسمان و ماه را دور سرش پیچیده است
چفیه‌اش بر گردن ما خط و راه و مسطر است

در کلامش حکمت سقراط و لقمان، گشته جمع
آنچه بارد از لبش انگار در و گوهر است

رویش سبزینه و فرمان باران برلبش
گوش شیطان ازصدای رعد وار او کر است

از شجاعت‌های او در جیش دشمن گفت‌وگوست
مدح یاران در حدیث دیگران شیرنتر است

غرق در نور است روی مثل ماه کاملش
مصطفی زادی که از نسل بتول و حیدر است

بی محابا می‌زند بر قلب کفار زمان
خصم می‌ِداند چه نسبت بین او با صفدراست

***

سارا عبداللهی فر

در مسیر عشق  بالیدن  گرفت
با هزاران شوق تابیدن  گرفت

این دل و جانم پی فرمان او
بی بهانه چون سراییدن  گرفت

هر زمان با شور و  پرواز و سما
لابه‌لای  واژه چرخیدن گرفت

در خروشی بی امان از جمله ها
با پیام رهبرم سامان گرفت 

شد  ردیف بیت های  بی شمار
شعر شد این بغض باریدن گرفت

انتهای پیام/

 

 

دیگر خبرها

  • توصیه‌ای که رهبر انقلاب برای پژوهشگاه رویان داشته‌اند
  • ببینید | خبر مهمی که رهبر انقلاب از رادیو شنیدند
  • ببینید | ماجرای خبر مهمی که رهبر انقلاب از رادیو شنیدند
  • نمایش محصولات فرهنگی کنگره ۳ هزار شهید سمنان در حضور رهبر انقلاب
  • تمام محصولات فرهنگی کنگره ۳ هزار شهید سمنان در حضور رهبر انقلاب به نمایش در می‌آید
  • استقبال شاعر «سلام فرمانده» از غزل رهبر انقلاب
  • شاعر سلام فرمانده به استقبال غزل رهبر انقلاب رفت
  • از هند تا ایران؛ استقبال شاعران از غزل رهبر انقلاب
  • روایت فرمانده فراجا از اهمیت هجمه سنگین دشمن علیه فرهنگ جامعه
  • بیانات رهبر انقلاب در دیدار با کارگران